آرمین و پویا
جمعه که از شمال برگشتیم چون حسن شنبه شیفت بود من خونه مامانم اینا موندم و بابام شنبه من و آبجیم رو آورد خونمون.آرمین با پویا لج کرده بود و همش بهش گیر میداد و نمیزاشت با اسباب بازی هاش بازی کنه.یا دعوا می گرفتن یا همدیگرو میزدن.آرمین هم فقط واسه پویا طفلی قلدره پیش بقیه موشه.یکبار ی بچه یک ساله و نیمه اومد آرمین رو زد و آرمین هم هیچکاری نکرد و زد زیر گریه.اون موقع دلم می خواست آرمینم اون بچه رو میزد. یه وقتایی حال میده بچه ها باهم میجنگن. از مامانایی که به بچه هاشون هیچی نمی گن و بچه هاشون بقیه رو اذیت می کنن حرصم میگیره.ههههههه.آوازه ی قلدری آرمین همه جا پیچیده و همه وقتی آرمین رو می بینن میگن این آرمینه؟؟؟اینقدر همه ازش گفتن دلمون م...