آرمین جونآرمین جون، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره
مامان جونمامان جون، تا این لحظه: 32 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره
بابا جونبابا جون، تا این لحظه: 39 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

دنیای شیرین نی نی ما

پسر بد

1393/8/6 1:08
نویسنده : مامان آرمین
194 بازدید
اشتراک گذاری

کلوچه ی مامان جدیدا خیلی پسر بدی شدی.از پویا یاد گرفتی وقتی دعوات می کنم جوابمو میدی.اصلا ازت انتظار نداااااااااارم.کتاب داستاناتو پرت می کنی و مداد رنگی هاتو میریزی زیر مبل ها.

مامان..آرمین زود همه رو جمع کن وگرنه میدم به پسر همسایه تا کتاباتو بخونه و رنگش کنه.درسخوان

آرمین..واسم چش غره میره بعد درو باز میکنه میگه برووووووووو بده

niniweblog.com

جدیدا همه چیزو پرت می کنی یا میندازی زیر مبلها و میری از تو فر سیخ جوجه گردون رو میگیری و وسایلاتو از زیر مبل درمیاری.خسته

niniweblog.com

یکروز یه پیرمرد گدا آیفونو زد و صورتش رو چسبونده بود به آیفون و تصویرش وحشتناک شده بود.شیطانآرمین دیدتش و از همون موقع از پیرمرد میترسه و هنوزم یادشه.تا شیطونی میکنه میگم اگه مامان رو اذیت کنی پیرمده میاد میبرت.شیطان

دیدم تلفن رو برداشته و میگه زنگ بزن بهش بیاد منو ببرهخسته

niniweblog.com

مامان..آرمین اگه پسر بدی باشی اون ماشین دیوونه ای که بهت قول دادمو واست نمیگیرمنه

آرمین..باباییم واسم میگیییییییییییییییییرهزبان

راستم میگفت.فرداش حسن که از اداره اومد دیدم واسش خریده.غمگین

آرمین..هه هه دیدی واسم خرید.خندونک

کلا با بابایی ی تیم تشکیل دادین و باهم هماهنگین.وقتشه ی دخملی بیارم تا ماهم ی تیم تشکیل بدیم.

niniweblog.com

البته اینا همه تقصیر همسریه که خیلی هوایه آرمین رو داره و ی تکیه گاه محکم واسه آرمینه.من اگه آرمین رو دعوا کنم بعد باهاش قهر می کنم تا بفمه کارش بد بوده و آرمینم بعد چند دقیقه که صدام می کنه و من محلش نمیزارم میاد خودش رو میچسبونه بهم و بغلم میکنه و میگه ماماااااااااااااانم بعد بوسم می کنه و با هم آشتی می کنیم.ولی حسن تا دعواش می کنه سریع آرمین رو بغل می کنه و میگه ببخشید.بخاطر همین آرمین خیلی بد شده و تا چیزی میگم میگه بابام برام میخره.بابام منو دوست داره.

niniweblog.com

دیشب آرمین و شوشو داشتن میرفتن بیرون آرمین یه ذوقی میکرد و بهم می گفت

آرمین..تو رو نمی بریییییییییم.جشن

من..پس من تنهام چیکار کنم؟؟؟؟غمگین

آرمین..هر وقت لباساتو پوشیدی بیا بریم.خندونک

من..باشههههه.زیبا

آرمین..هر چی خواستی زنگ بزن واست بخرم.عینک

من..نه باباااااااااااااااتعجب

niniweblog.com

شوشوی بیچاره تا میره نماز بخونه آرمین میره کنارش و منتظر میمونه و همین که شوشو سجده میره آرمینم میپره رو کمر شوشو و کیف میکنه.یکبار بعد تموم شدن سجده آرمین همین طور به حسن چسبیده بود.حسنم داشت قنوت می خوند ترسیدم آرمین بی افته به زور از شوشو جداش کردم.شوشوهم هی تو نمازش می خندید.

نمازش نشکست آیاااا؟؟؟؟

niniweblog.com

جدیدا هم آرمین این شعر رو یاد گرفته و با غرور می خونه و به پسر بودنش افتخار می کنه.

دخترا موشن مثل خرگوشن                  پسرا شیرن مثل شمشیرن

niniweblog.com

آرمین اینجوری می خونه

پسرا شیرن  شمشیرن                           دخترا موشن مثل شمشیرنقه قهه

 

پسندها (2)

نظرات (6)

مامانی رادین
6 آبان 93 20:01
بچه ها تو این سن همشون عادتای بد پیدا میکنن رادینم همین جوری شده تا چیزی میگی هر چی دستش باشه پرت میکنه
مامان بردیا اریایی
8 آبان 93 7:21
کلأ این باباها بچه هارو لوس میکنن
مامان آرمین
پاسخ
واقعاااااااااا
مامان بردیا اریایی
8 آبان 93 7:22
خوب این وروجک ها میدونن که باباهاشون چیزی رو که بخوان براشون میخرن بعد حال ادم رو میگیرن
مامان بردیا اریایی
8 آبان 93 7:23
حالا لباسات رو پوشیدی و باهاشون رفتیی طفلی بابایی نمیدونه نماز بخونه یا حواسش به ارمین باشه
مامان بردیا اریایی
8 آبان 93 7:24
قفون شعر خوندنت خوب راست میگه بچههههههههههه
مامان بردیا اریایی
8 آبان 93 7:26
ولی این پیرمرد گداهه خوب قضیه ای شده ها ولی ارمین هم خوب جواب رو اومده اخه زهرا جون ادم بچه رو میترسونه اونم از گدااااااااااا خواهر اینا از هیچی نمیترسننننننننننن