بازم میریم شمال
شیطونه میگه بارو بندیلو جم کنیم بریم شمال. ماکه هر هفته شمالیم.دیگه چه کاریه یهو بریم همونجا زندگی کنیم دیگه. الانم که همه چیز خراب و تقلبی شده.بریم تو روستا زندگی کنیم ی گاوم بخریم هر روز شیر گاو تازه بخوریم.توی باغچمونم کلی سبزی بکاریم و میوه و سبزی تازه بخوریم. تا مجبور نباشیم توی تهران تو این همه آلودگی زندگی کنیم و ماست روغن پالم دار بخوریم.والله به خدا.هر روز یه چیز میگن نخورین.میریم شمال کلی روحیه می گیریم.همه چیز تازست.هوا خوب و تمییزه. مامانم و آبجیم پنجشنبه رفتن شمال به منم گفتن بیا بریم ولی ترسیدم آرمین با اتوبوس اذیت شه.با اینکه اتوبوسم vipبود ولی بازم بخاطر آرمین نرفتم.البته خسیس بازی هم در آوردم و زورم او...