آرمین جونآرمین جون، تا این لحظه: 12 سال و 12 روز سن داره
مامان جونمامان جون، تا این لحظه: 32 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره
بابا جونبابا جون، تا این لحظه: 39 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

دنیای شیرین نی نی ما

داستانهای باور نکردنی

1394/1/18 19:07
نویسنده : مامان آرمین
249 بازدید
اشتراک گذاری

آرمین جونم محبت با این که این همه قصه های خوب و آموزنده و متنوع واست تعریف میکنم باز میری سراغ قصه های من درآوردیه خودت و عاشق قصه های خودتی.بوسداستانهاتم حتما باید ترسناک باشه و توش یکی بمیره یا یکی خورده شه.از هر کی هم میپرسم این وضعیت آرمین خوبه یا نه میگن پسر بچس دیگه اینا طبیعیه.سوال

البته پیش بقیه یا غریبه ها و جایی که واسه اولین بار میریم و عروسی ها خیلی آرومی  و از کنارم جم نمی خوری و همه تعجب می کنن.میگن واقعا این همون آرمینه.تعجب وقتی می خوابیدی همه می گفتن حتما آرمین نیست یا خوابه که اینقدر خونه آرومه و طاقت نمیاوردن و دلشون واسه شیطونی هات تنگ میشد و بیدارت میکردن.پیش اونایی که میشناسی خیلی شیطونی و غیر قابل کنترل.ولی همه دوستت دارن و هی اذیتت می کنن تا تو هم شیطونی کنی و واسشون حرف بزنی.خندونک

عاشق بزرگترینی و از هر چیزی بزرگتریش رو می خوای.خیلی مارو سر این قضیه ی بزرگترین اذیت می کنی.مثلا میریم واست اسباب بازی بخریم می گی نهههههههههههه من بزرگترین رو می خوام .هر چی می گیم بابا بخر بیا بریم میگی نههههههه باید بزرگترین باشه.واسه همین دیگه نمی بریمت تا اسباب بازی بخری و خودمون واست یه چیزی میخریم و یهووووووووووویی بهت میدیم.چشمک

13 بدر دست همه ی بچه ها چوب بود و من دیدیم ناراحتی.اومدم پیشت و پرسیدم چته میگی من چوب بزرگترین می خوام اینا همه کوچیکن.خلاصه واست چندتا چوب پیدا کردم.مگه راضی می شدی.به زور یکی رو انتخاب کردی.رفتی پیش آقاجون تا چوبت رو بهش نشون بدی.آقاجونم تا چوبت رو دید گفت بیا واست درستش کنم و یک ذره از سر چوبت رو کوتاه کرد.عاااااااااقا زدی زیر گریه که چرا چوبمو کوچیک کردی من یه چوب بزرگترین می خوام.دیگه بقیش که چه مکافاتی کشیدیم تا یه چوب بزرگترین پیدا کردیم بماند که این قصه سر دراز دارد.

حالا بریم سراغ داستانهایی که تعریف میکنی

یکی نبود (یکی بود یکی نبود ) یک روز که تو نبودی ( تو به اون کسی که داری واسش قصه تعریف میکنی میگی ) یه مار بزرگه بزرگه بزرگتریییییین داشت میرفت تو لونش که یه عنکبوت تو لونش بود ماره محححححححححححکم گرفت و فشارش داد و بعد خوردش.( این تیکه ی آخر رو با هیجان خیلی خیلی زیاااااااد انجام میدی و تعریف می کنی.)

یکی نبود.یه روز که تو نبودی ( اول همه ی قصه هاتم همینه.هیچ وقتم من نیستم.) یه شیر وحشیه بزرگترین یه روباه رو خورد بقیشم موند نتونست بخوره.ههههههههههه

یکی نبود.یه روز که تو نبودی یه خرگوشه کوچولووووووووو داشت تو مزرعه سبزی می خورد یهو یه عقاب بزرگترین داشت تو اسمون پرواز میکرد و خرگوشه کوچولو رو دید و اومد پایییییییین خرگوش رو گرفت و برد تو لونش خورد.

راستی 15 فروردین که از شمال اومدیم خونه 16 ام ساعت چهار صبح بیدار شدی و گفتی دستشویی دارم و بردمت دستشویی بعد تا دراز کشیدی بالا آوردی و توی دهنت پر شده بود و داشتی خفه می شدی که بابا یهو بیدار شد و بلندت کرد.خدارو شکر خیلی شانس آوردیم که بابا بیدار شد چون من تو دستشویی بودم و تو دراز کشیده بالا آوردی.بمب هم بترکونیم بابا بیدار نمیشه نمیدونم اون شب چی شد بیدار شد.خدارو هزار مرتبه شکر.خلاصه تا صبح هممون بیدار بودیم و این اولین تهوعت بود.خیلی ترسیده بودی و استرس داشتی و هر 5 دقیقه بیدار می شدی که بالا بیاری ولی هی آب دهنت رو قورت میدادی ونمی شد بالا بیاری و همش آب می خوردی و آب دهن قورت میدادی.گلاب به رو تون دو بار هم اسهال کردی.دیگه هیچ علایمی نداشتی و خوب شدی و غذاتم خوب می خوردی تا امروز که یهو بدنت داغ شد و سرما خوردی. ولی تب نکردیا.هیچ علایمی نداشتی نمیدونم چرا یهو اینجوری شدی.

پسندها (3)

نظرات (3)

عمه فروغ
19 فروردین 94 19:20
ای جوووووون به آرمین قصه گو بچه ها تو این سن قوه تخلیه خیلی خوبی دارند
الهه مامان ارمین
25 فروردین 94 22:27
اول از طرف خاله الهه محکم ببوسش بنظر من که این عالیههههههه اصلا بهش نگی تعریف نکنه یا سرزنشش کنی قوه تخیلش بالاست و حتما نشانه های خوبیه شاید یه نویسنده بشه منم میشم اولین کسی که باورش کرد یادش باشه بعدا
مامان آرمین
پاسخ
تو عزیییییییزمی.مرسی
مامان مریم
11 تیر 94 13:49
،،،،،،،،،،،،¨€¨€¨€¨€¨€ ،،،،،،،،،،¨€¨€▒▒▒¨€¨€ ،،،،،،،،¨€▒▒▒▒▒▒¨€¨€ ،،،،،،،،¨€▒▒▒▒▒▒▒¨€¨€ ،،،،،،¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒¨€¨€،،،،¨€ ،،،،،،¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒¨€،،،،،،¨€ ،،،،¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒¨€،،،،،،¨€ ،،،،¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒¨€،،،،،،¨€ ،،،،¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒¨€،،¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€ ،،،،¨€¨€▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒¨€،،¨€¨€¨€¨€¨€،،،،¨€ ،،،،،،¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€ ،،،،،،¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€ ،،،،¨€¨€¨€¨€▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€ ،،¨€¨€▒▒¨€¨€▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒▒▒¨€¨€ ¨€¨€▒▒▒▒¨€¨€▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒▒¨€¨€ ¨€▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒▒¨€ ¨€▒▒▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒▒¨€¨€ ¨€¨€▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒¨€¨€¨€ ،،¨€¨€▒▒▒▒▒¨€¨€¨€▒¨€¨€▒▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒▒¨€¨€ ،،،،¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒▒¨€¨€▒▒▒▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€ ،،،،،،،،،،،،¨€▒▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€ ،،،،،،،،،،،،¨€¨€▒▒▒▒▒▒▒¨€¨€ ،،،،،،،،،،،،،،¨€¨€▒▒▒▒▒▒¨€¨€ ،،،،،،،،،،،،،،،،¨€¨€▒▒▒▒¨€¨€ ،،،،،،،،،،،،،،،،،،¨€ ¨€¨€¨€¨€ سلام عزیزم وب خیلی جالبی داری کوچولوی قشنگی هم دارین به منم سربزنین خوشحال میشم نظریادت نره ممنونم...