عکس
پارک زیر خونه ی مامانم اینا
عزیز دلم خیلی خوشحالم که پسر به این شجاعی دارم.آفرین.آویزون شدی و اصلا نمی ترسی.ولی پویا خوشگلم می ترسید.
بعد این شیطونی هاتون طبقه پایینی اومد و گفت آروم تر بازی کنین خیلی سر و صدا می کنین.منم آرمین رو گفتم که همسایه بخاطر تو اومده و داره دعوا می کنه.آرمین هم همش می گفت مامانم معذرت می خوام.
کلاه جدید آرمین
پسر مامان در حال نقاشی رنگ کردن.خیلی تمیز رنگ می کنی.
اینم کلوچه یزدی های من تو فر.دیگه تصمیم دارم کیک نپزم.این آخرین کیکیه که پختم.
لان 4 روزه شب و روز به کوب این حیوونات دستته.حتی می خوابی هم تو دستته.دیگه دستت سوراخ شده.ههههههههه.همش با همینا بازی میکنی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی