عکسنامه
پویا ماشینت رو گرفته و باهاش قهر کردی
رفته بودیم شانزلیزه تا عزیز واسه عروسی هادی لباس بخره و پویارو نبرده بودیم و رفته بود مغازه پیش باباش.واسش با هیجان تعریف میکردی که کجا رفتیم و چکار کردیم و مترو سوار شدیم.
داری میگی ی شتر خریده بودم چشاش اینجوری بود و خیلی بزرگ بود پسش دادم ماشین پلیس خریدم.(ای جاااااااااااانم پویا چه با حسرت نگات میکنه و به حرفات گوش میده)
اینقدر واسه پویا خالی بستی و دلش رو سوزوندی چقدر دپرس شده گلم.
این بلوز شورتتونم از تو مترو واستون خریدیم.
جدیدا تا صدای آهنگ میاد سریع دستت رو مثل میکروفون میگیری جلو دهنت و می خونی.
گندمک خیلی دوست داری
بهت میگم آرمین بخند عکست رو بگیرم.اینجوری میخندی.فدات بشم من عشقم
روزی صدبار میگی به آقاجونم زنگ بزن و بعد زنگ میزنی و کلی باهاش حرف میزنی.
به بابام میگی آ آ جووووووووون تووجااااااایی.بیا منو ببر.من تنهام
هر وقت دعوات میکنم میگی اده (اگه) تبلتمو بهت دااااااااااادم.بعدشم میگی به آقاجون میگم دعوات کنه.باهاتون درم (قهرم)میرم بابای آقاجون میشم.آقاجونم پلیسه ی عالمه پول داره.ههههههه معلوم نیست اینارو از کجا یاد گرفتی.اخه آقاجون اصلا پلیس نیس.