نیمه ی دوم دوسال و پنج ماهگی
خیلی دوست داری که بهت بگیم چقدر قوی ای یا قهرمانی.همش میگی من مرد عنکبوتی و بن تن و لاک پشت های نینجام و همه رو میزنم.خالی میبندی.تا ی بچه رو میبینی آروم وایمستی و سرت رو میندازی پایین و اگرم یکی بزنت از خجالتت هیچی نمیگی.فقط زورت به پویا طفلی میرسه و همش همدیگرو میزنین و گل پسر مامان بیشتر پویارو میزنه.
روز و شبم به تفنگ آقاجون فکر می کنی و اگه یکی حرفت رو گوش نده میگی آقا جونم تفنگ داره با تفنگ می کشمت.یکبارم بهم گفتی مامان واسم دونجش(گنجشک)بکش منم با ذوق برات کشیدم و نشونت دادم و بعد گفتی حالا ی چابو بتش (چاقو بکش)منم موندمو با تعجب پرسیدم چاقو واسه چی؟؟؟؟؟آرمینم گفت واسه اینکه دردن دنجشو با چابو ببرم.(واسه اینکه گردن گنجشک رو با چاقو ببرم)
اینا همه تاثیرات بازی با گوشی و تبلته.که خیلی بده
نیمه ی دوم دوسال و پنج ماهگی هم نزدیک 20 تا تخم مرغ شانسی در انواع و مدل های مختلف خریدی که اینقدر زیاد بودن ازشون عکس ننداختم.شمال که رفته بودیم هر کسی رو میدیدی میگفتی تخمه خوخ شانسی دوست دارم و برات می خریدن.
یکبار به آقاجون گفتی تخمه خوخ می خوام و آقاجونم ذوق کرد و فکر کرد تخم مرغ رو می گی و گفت آفرین پسرم چیزای مقوی بخوووووووووورلباست رو پوشید و بردت مغازه و وقتی اومدین دیدم کلی تخم مرغ خریدهآرمینم قهر کرده بود و سرش رو انداخته بود پایین.بعد به بابام گفتیم که آرمین تخم مرغ شانسی می خواسته نه تخم مرغ.
توی این همه تخم مرغ شانسی که خریدیم فقط این مدل و اون مدلی که تخم مرغه و روش اسمارتیس داره خوب بود.بقیه همه آشغال بودن.توصیه میکم نخرین.