آرمین خان به هایپرسان میرود
دیشب رفتیم هایپرسان از همون لحظه ی ورود نق زدی و گفتی اطار(قطار).نزاشتی خرید کنم.تند تند خرید کردم .واست یه جوراب باب اسفنجی خریدم که با دیدنش از خوشحالی یه جیغ بلند زدی.زودی بردیمت شهر بازی و قطار و ماشین سوار شدی و کلی ذوقیدی.رفتیم خانه و کاشانه و کلی اسباب بازی مفت داشت که همشون رو می خواستی و به سلیقه خودت چندتا انتخاب کردی.
داری به ماهی هی اسمارتیس میدی.
داری چشاش رو نشون میدی و میگی این چشاش---------این ابوهاااش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی