واکسن هجده ماهگی
سه شنبه٣٠ دی باید واکسن میزدیم که شمال بودیم و نشد که بزنیم و افتاد واسه هفته بعد.نانازم انگار فهمیده بودی که می خوایم واکسنت بزنیم هر کاری کردیم بیدار نشدی.دیر رفتیم بهداشت و واکسن تموم شده بود و باز افتاد واسه هفته بعد.دوشنبه١٣ ابان عزیز جون اومد خونمون موند تا سه شنبه بریم و واکسنت رو بزنیم.سه شنبه صبح ساعت ٨ رفتیم بهداشت و گفتن واکسنامون هنوز نیومده و برین فردا بیاین.دیگه کلافه شده بودیم وقطره فلج اطفالت رو خوردی و واکسن دستت رو هم زد و موقعی که واکسن دستت رو زد اصلا گریه نکردی و فقط گفتی اوه اوه اوه.هههههههه.واکسن سه گانت موند واسه فردا.خلاصه اومدیم خونه و یک ساعت بعد زنگ زدن که بیاین واکسنامون رسید.دوباره من و عزیز رفتیم بهداشت و بالاا...