احوال این روزای ما
من و بابایی و آقاجون اومدیم تهران و عزیز جون موند شمال پیش خاله فاطمه.آخه خاله جون بینیش رو عمل کرده.خیلی ناز شده.ماهم رفتیم خونه عزیز جون تا آقاجون تنها نباشه.منم این چند روز کلی اذیت شدم و چند تا از دندونام رو پر کردم.روزی دوتا.پسر خوشگل مامانی تو هم کلی اذیت شدی.ساعت 6.30 بیدار میشدی تا بریم دندون پزشکی.بابایی طفلی هم کلی اذیت شد.آخه همش تو نق میزدی عزیزم.همشم بغل بابایی بودی و دستور میدادی.هههههههه.بعد یک هفته عزیز جون اومد و ماهم اومدیم خونمون.
آرمین توی بوفه ی بیمارستان فجر.ساعت 6.45 صبح
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی