آرمین جونآرمین جون، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه سن داره
مامان جونمامان جون، تا این لحظه: 32 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
بابا جونبابا جون، تا این لحظه: 39 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

دنیای شیرین نی نی ما

کوه

1393/3/31 18:25
نویسنده : مامان آرمین
149 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز جون یهویی تصمیم گرفت بریم روی کوهی که از پنجره ی ویلا دیده میشد.آرامماهم پایه و زودی قبول کردیم.چشمکتو و پویا رو خوابوندیم  و گذاشتمت خونه ی دایی اصغرم و با کلی استرس با بابایی و عزیز جون و خاله فاطی و زن عمو رفتیم.هیپنوتیزممی بینی چقدر از روستا دور شدیم.همه جا خییییییییییلی خوشگل بود.با این که اینقدر راه رفته بودیم ولی اصلا خسته نشدیم.خیییییلی خوووووووووووووووووووووووش گذشت.عینکنزدیکای نوک کوه که رسیده بودیم دایی زنگ زد و گفت آرمین بیدار شده و سرش رو انداخته پایین و بغض کرده و پوست انگشتاش رو می کنده.بغلاخه وقتی بیدار شده بودی  همه غریبه بودن کسی رو نمیشناختی و نمی دونستی کجایی.بوسای جانم پسر نازم وقتی خجالت می کشی پوست ناخن هات رو می کنی.خجالتبابایی سریع بدو بدو اومد پیشت و تا بابایی رو دیدی سریع زدی زیر گریه و نیم ساعت تموم گریه کردی حتی تا چند ساعت بعد هم بغض داشتی.محبت

کلی هم ازین تمشک های خوشمزه خوردیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)