آرمین جونآرمین جون، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه سن داره
مامان جونمامان جون، تا این لحظه: 32 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
بابا جونبابا جون، تا این لحظه: 39 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

دنیای شیرین نی نی ما

از شیر گرفتن

1393/3/31 14:39
نویسنده : مامان آرمین
117 بازدید
اشتراک گذاری

چند ماهی بود که خیلی شیر میخوردی و اصلا غذا نمی خوردی و همه می گفتن اگه از شیر بگیریش حتما غذا میخوره.خودمم دیگه خسته شده بودم همش میگفتی مامان جی جی.جفتمون حسابی ضعیف شده بودیم.اصلا دلم نمیومد که دیگه بهت شیر ندم ولی مجبورم پسر گلم.خلاصه ٢٧ آبان و اواخر نوزده ماهگی پروزه ی از شیر گرفتنت شروع شد.صبح که از خواب پا شدی وقتی حسابی شیر خوردی روی س ی ن ه هام چسب زدم و تا میگفتی جی جی منم نشونت میدادم و میگفتم هاپو خورده و اوف شده و توهم چندشت میشد و قیافت رو یه حالتی میکردی و میرفتی.
خیلی سخت بود و حسابی اذیتم کردی.اقا جون و عزیز جون اومدن خونمون و مارو بردن خونشون.هر کاری میکردیم نمیخوابیدی.با عزیز جون اینقدر توی پتو تکونت دادیم تا خوابیدی.هر یک ساعت بیدار میشدی.من و عزیز تا صبح بیدار بودیم و وقتی بیدار میشدی بهت غذا و آب میدادیم.دست مامان گلم درد نکنه.همیشه اذیتش میکنم.صبحم ساعت هفت بیدار شدی و کلی اذیت کردی.روزا بیشتر میخوابیدی و شبا بیدار میموندی.هممون خسته شده بودیم و چند بارم میخواستم بهت شیر بدم که عزیز نزاشت.شیر ندادن تو و سرما خوردگی تو و من و درد س ی ن ه های من و خستگی و . . . .همه باهم داشت از پا درمون میاورد.
به خاله فاطی گفتیم بیاد تهران و طفلی با پویا اومدن تهران و تو کلی روحیه گرفتی و با پویا حسابی بازی میکردی و بعد میخوابیدی و غذا خوردنت هم خوب شده بود.ولی همش جیغ میزدی.همین جور الکی داد میزدی و اعصاب نداشتی.الان یازده روزه از شیرگرفتنت میگذره هنوزم یادت نرفته و هر از گاهی میگی جی جی و من رو نگاه میکنی و زودی میگی آب.درد س ی ن ه های من هم دو هفته طول کشید تا خوب شد.خیلی وحشتناک بود.هنوزم شبا یکی دو بار بیدار میشی و جیغ بنفش میکشی و تو بغلم تکونت میدم و میخوابی.

پسندها (1)

نظرات (0)