عزیز دلم دوماد شد
اقا جون اصرار داشت که ختنت نکنیم و بزاریم هر وقت از چین اومدن اونوقت ختنت کنیم تا یه مراسم بزرگ واست بگیریم.ولی اون موقع تو خیلی بزرگ میشدی و ختنت مشکل بود و اذیت میشدی.من با کلی تحقیق تو نت و سوال از همه به این نتیجه رسیدم که بهترین موقع ختنه دو سه ماهگیه که بچه کمتر اذیت میشه چون حرکت نمیکه و راه نمیره.خلاصه من و بابایی عزممون رو جزم کردیم و رفتیم شمال خونه ی خاله فاطمه.به همراه مامان بزرگ و عمومحسن و بابایی رفتیم تا پسر نازم رو ختنه کنیم.دکترت خانم بود و من و بابایی رو نزاشت بمونیم توی اتاق مامان بزرگو عمو
محسن توی اتاق پیشت بودن.تا دکتره پوشکت رو باز کرد شما لطف کردی و روش جیش کردی.هههههههه.به دکتره گفتم حسابی بی حسی بهت بزنه تا هیچی نفهمی.اصلا اذیت نشدی و گریه نکردی ولی من و بابایی پشت در اتاق کلی استرس داشتیم و گریه کردیم.
ختنت یه ربع طول کشید.بعد ختنه بیشتر خواب بودی و وقتی بیدار میشدی کمی گریه میکردی و بعد دوباره میخوابیدی.پستونک واقعا کمک کرد.موقع ختنت با پستونک آروم میشدی و اصلا گریه نمی کردی.
کلوچه ی مامان قبل از ختنه
حنابندون گلک مامان
پسر نازم تازه ختنه شده و تازه اومدیم خونه