هفته ی سی و هشتم
شنبه من و مامانم رفتیم دکتر و دکتر گفت 28 فروردین بیا واسه زایمان که مامانم گفت 29 باشه چون روز ارتشه و قرار شد 29 زایمان کنم.خیلی خوشحالم چند روز دیگه تا زایمانم بیشتر نمونده.خیلی می ترسم.خدایا کمکم کن.بعد از دکتر رفتیم داروخونه و من قرص ویتامین مولتی پرینتال و کهنه ی بچه خریدم و از اونجا رفتیم بازار و من شال و روسری و کفش خریدم و به بابایی زنگ زدم و گفتم که قراره 29 زایمان کنم و بابایی هم کلی ذوق کرد و خوشحال شد.بابایی سه شنبه اومد شمال پیشمون و من رفتم آرایشگاه و موهام رو هایلایت کردم و کلی تغییر کردم و خوب شدم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی