آرمین جونآرمین جون، تا این لحظه: 12 سال و 13 روز سن داره
مامان جونمامان جون، تا این لحظه: 32 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
بابا جونبابا جون، تا این لحظه: 39 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

دنیای شیرین نی نی ما

پستونک مکیدن

عزیز دلم چون خیلی خیلی شیر میخوری و شبها هم اصلا نمی خوابی و کلی شیر می خوری.تصمیم گرفتیم بهت پستونک بدیم.مادر شوهر و خاله جون کلی اصرار کردن که بهت ندیم چون دندونات کج در میاد و . . . . . . ولی ما توجه نکردیم و بهت پستونک دادیم.تا گذاشتیم دهنت سریع میک زدی.الهی قربونت بشم با پستونک ناز تر شدی قربون پسر نازم بشم من ...
28 خرداد 1393

اومدیم خونمون

نفسیه مامان بیست روزگیت اومدیم تهران خونه ی دختر خالم و عزیز جون رفت چین و ماهم اومدیم چابهار خونمون.حالا که مامانم رفت خیلی تنها شدم و تنهایی از پس کارات بر نمیام و نمی تونم ببرمت حموم.میترسم..پسر گلم کلی اذیت شدی.مارو ببخش عزیزم.با قطار اومدیم تهران و از تهران با هواپیما اومدیم چابهارپسر نانازم قشنگ میتونی گردنت رو نگه داری.آفرین پسر قهرمان منروی دستاتم بلند میشی و شنا میزنی.ماشالله پسر کوچولوم ...
27 خرداد 1393

آرمین اومد به خونه

فردای بعد از زایمانم مرخص شدم و اومدیم خونه ی خاله فاطمه.راستی پسر نازم اسمت رو ثبت احوال نزاشت که بزاریم آریانا گفتن آریانا اسم دختره واسه همین اسمت رو گذاشتیم آرمین.تو دوران بارداریم همش آریانا صدات میزدم.چه کنیم دیگهههههه ...
27 خرداد 1393